سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که دورى سفر را یاد آرد ، خود را براى آن آماده دارد . [نهج البلاغه]
آوای مرده
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
مهربون رفته ...

امید _رسپینا :: پنج شنبه 86/12/23 ساعت 11:28 عصر

سلام بهونه ی نوشتنم !

می خوام با تو حرف بزنم ! حتی حالا که دیگه تو جمع زمینی ها نیستی و مثل یک فرشته رفتی ... چه دیر فهمیدم خبر رفتنت را ! چقدر دیر مهربون ... رفتی پیش امیر ؟؟؟ به آرزوت رسیدی ؟؟؟ انقدر راحت !

نمی دونم چه جوری جلوی این اشکامو بگیرم ! انقدر بی اختیار روان شدن که توان منع کردنشون رو ندارم ... چقدر از آدمیت پرت شده ام !!! هنوز باورم نمیشه که بعد از چند ماه این خبر رو بشنوم ... من کی بودم و تو کی بودی !

انقدر خالص عاشق بودی و نفس می کشیدی که خدا هم طاقت نیاورد بیشتر از این منتظرت بذاره ... تموم حرفات هنوز تو گوشم زمزمه میشه ... کاش فرصتها رو از دست نمی دادم ... فکر نمی کردم انقدر جدی باشه ! من بودن با تو رو انتخاب کرده بودم اما تو رفتن رو ... خوش بگذره مهربون ...

رفتی و آدمکا رو جا گذاشتی

قانون جنگلو زیر پا گذاشتی

اینجا قهرن سینه ها با مهربونی

تو تو جنگل نمی تونستی بمونی

دلتو بردی با خود یه جای دیگه

اون جا که خدا برات لالایی میگه

می دونم می بینمت یه روز دوباره

توی دنیایی که آدمک نداره

...

زبونم بند اومده ... آخه چی می تونم بگم ؟ هنوزم باورم نمیشه ...

 

 

 


نوشته های دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

تعطیل !
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
آوای مرده
امید _رسپینا
** فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم ** چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهاییست...ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشاییست... ا.م.ی.د
Link to Us!

آوای مرده

Hit
مجوع بازدیدها: 154050 بازدید

امروز: 4 بازدید

دیروز: 2 بازدید

Archive


یادگاری های 84
مرداد نامه 85
شهریور نامه 85
مهر نامه 85
ابان نامه 85
اذر نامه 85
دی نامه 85
بهمن نامه 85
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
تابستان 1385

links
آوای بارون
خدا اینجاست
غریبه ی مهربون
دخترونه
مکتوب
ام بلاگ
تنهایی های من
دوست داشتنی
خلوت خیال
آوای آرزو
کیمیاگر عشق
تولدی دوباره
حصار عشق
بغض باران
در قلمرو دل
نازدختر
دنیاییان نامرد
برزخ تنهایی
خلوتگاه یک عاشق
شادی
جوون ایرونی

My music

Submit mail