سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهترینِ برادرانت، کسی است که تو را در پیروی از خدا یاری کند، از نافرمانی او بازدارد و به خشنود ساختن او فرمانت دهد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
آوای مرده
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
نظر از شما - پاسخ از من ...

امید _رسپینا :: شنبه 85/10/23 ساعت 11:26 عصر

- گفتند 5 تا!! شما فکر کنم 50 تا نوشته بودید ...

* این از اولین نظراتی بود که برام نوشتن . خدایی شما بودید چه حالی پیدا می کردید ؟

من که خیلی حال کردم !!! کلی هم خندم گرفت ... خوب راست میگه دیگه ... خیلی ممنون .

- موفق باشی ولی یه آرزو میکنم برات که طعم تلخ و شیرین عشقو بچشی...

* چه جوری دلت میاد نفرینم کنی ؟!! اگر عاشق بودن جرم من بود ٬ تنهایی قصاص نفسم شد ...

- جالب بود یعنی خصوصیات جالبی داری ...

* از چه نظر جالب بود ؟ نکنه خیلی بد بود که جالب شده ؟

- ممنون از اینکه دعوتم کردی ولی خیلی سخته آخه من چی بگم میشه من معاف بشم ...

* من رو ببین دلم خوش بود که کسایی رو گفتم که به من نه نمی گن !!! تو هم معاف باش .

- ماشا لااااااااا  خوب نوشته بودی چطوری یه نفس همه ی اینارو نوشته بودی ...

* یه نفس که هیچی اصلا نفس نکشیدم ! آخه من بلد نیستم مثل بعضیها ناز کنم وقتی دوستی امر می کنه باید بگم چشم دیگه !

- می تونم بپرسم این بازی چه روالی رو طی می کنه و هدف نهاییش چیه؟ ...

* برو از اونی که بازی رو شروع کرده بپرس خوب ! اما بازی بدی نیست . وقتی با روحیات یه نفر آشنا بشی بهتر میتونی مطالبش رو درک کنی ... واسه آدمای کنجکاو هم بد نمیشه ها !

- یعنی تا حالا چند بار به خاطر دروغ گقتن خودکشی کردی؟؟؟

* آره دیگه ! من هر روز و هر لحظه که در حال دروغ گفتن هستم بعدش سریع حودکشی می کنم اما نمیدونم چرا همیشه نافرجام می مونه !!!

- معمولا آدمای خوش سلیقه ( مثل من )مشکل پسندم میشن ...

* بله دقیقا آدمای کج سلیقه نه یعنی خوش سلیقه مثل تو مشکل پسند می شن . مردم از این همه تواضع تو !!!

- خوش به حال افرادی چون شما که راحت قبولش می کنید ولی من از مردن خیلی می ترسم...

* بیشتر تمرین کن ترست می ریزه ! حتما منم از مردن می ترسم اما دوستش دارم دیگه !

- وووووووووووووووووووووووای سلطان علی پروین بابا کارت درسته !!!!!خوشم اومد ...

* کار تو که دیگه از درست هم گذشته ! هر چند ممکنه بگن بابا این خیلی جواده اما به هر حال خیلی متعصبانه و بدجوری سلطان رو دوست دارم .

- لازم نبود اینقدر مساله رو باز کنید میگم نکنه باهام قهر کنی ها ...

* واقعا راست میگه اما خوب من یا کاری رو انجام نمیدم یا کامل انجام میدم دیگه ! راستی مگه میشه با تو قهر کرد ؟ 

- مادر بهترین و عزیزترین همدم است که باید قدرش را دانست ...

* مادر دنیا ٬ زندگی ٬عشق ٬ وجود وبهترین موجود به معنی تمامه ... تو رو خدا قدرش رو بدونید ...

- راستی مطمئن باشم واقعیته دیگه؟

* بابا دستت درد نکنه دیگه ! من که همون اول گفتم همیشه دروغ میگم باز تو می خوای مطمئن باشی ؟!!

- توی هر بازی هدف مهمه هدف این بازی چیه  چطور میشه برنده شد .آیا اصلا برد وباخت مهمه ...

* انقدر تکروی نکن خوب . پاس بده گل بزنی تا برنده بشی ! باور کن منم نمیدونم میشه تو این بازی برنده شد یا نه ! همین که جون سالم به در بردم برام کافیه ! اما برد و باخت واسه ی من فقط تو بازی خدا مهمه . وقتی برنده میشم که موقع رفتن گل لبخند رو رو لبای خدا ببینم ...

- یه کم قانونش رو عوض کردید....5 تا ننوشتید....به جای 5 نفر هم 6 نفر...

* بازم راست میگه ... اما گفتم که من با همه فرق دارم ! کاش فقط اینجا قانون رو عوض کنم !!!

- من هیچی نیستم نداریم...شکسته نفسی نفرمایید امید خان! هر کسی جای خودش همه کس هست...

* چی رو شکوندم ؟ به جون خودم من چیزی به نام نفس ندارم که تازه بیام و بشکنمش ! نفس من رو شیطون استثمار کرده ... راستی وقتی میگی امید خان یاده خان قلی خان می افتم !

- خیلی مرگ رو دوست دارم و خیلی کم پیش اومده که در موردش فکر نکنم ...

* مرگ تولدی دوبارست خیلی شیرین تر از تولد اول ... اما بهش فکر نکن یا خودش میاد یا نامه اش !

- البته اینم بگم تو خوشیها هم فکر مرگ هستم...

* دوست داشتن واقعی یعنی همین دیگه !

- در کل ادم خوبی هستید ...

* عمرا ! خواب می بینی !

*** با تشکر از دوستان خیلی خوبم * داداش مسعود * و * آرزوی عزیز * که من رو بیش از این ضایع نکردن و خواهش من رو پذیرفتند . هر چند به دلایل شخصی ٬ این عزیزان نخواستن که بازیشون رو به صورت عمومی نمایش بدن . درست مثل بازی های بدون تماشاگر !!! اما بابت بقیه ی دوستان هم هیچی نگم بهتره چون فقط یه خواهش بود . حتما دوست نداشتن دیگه ! 


نوشته های دیگران()

یا صاحب الزمان...

امید _رسپینا :: جمعه 85/10/22 ساعت 12:21 صبح

تقدیم به زیر قدمهایش و تو که عاشقانه منتظرش هستی :

دو سه روز که دلم بدجوری هواتو کرده

باز دوباره هوس گرمی نگاتو کرده

چند شب که باز دوباره

تو به خوابم نمی یای

تو سراغ این دل

خونه خرابم نمی یای

هر جمعه دارم من با خودم می گم که امروز تو می یای

اما وقتی که دیگه غروب میشه دلم میدونه نمی یای

هر غروب جمعه من

با یه سبد یاس پرپر

می شینم منتظرت

تا تو بیایی از سفر

تو بیایی از سفر

ای من به فدای قامت رعنات و اون سبز قبات

بیا دلگیر دیگه بدون تو حالا این جمعه شبات

تو بیا که توی دنیا

قحطی مهر و عاطفست

واسه عاشقانه دنیا

عاشقی یه خاطرست ...

 

٭ آقا جون چشامو نذر نگاهت می کنم

 -  همه ی آزوم اینه که ببینم از تو رویی

    چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی ...

 -  فدای جمعه های منتظرت ٬دیگه عمری نمونده ها آقا جون ...

 -  به خوبا سر می زنی مگه ما بدا دل نداریم ...

 -  یا صاحب امید هنوزم منتظرم !


نوشته های دیگران()

مولای عاشقان شقایق ...

امید _رسپینا :: دوشنبه 85/10/18 ساعت 12:56 صبح

گفتم که در بند شب های تاریکم

               گفتی صدایم کن نزدیک نزدیکم

                                گفتم به عشق تو مردونه ایستادم

               تا

                       یا علی

                                         گفتم از پا نیفتادم ...

عید ولایت و امامت مولای عشق عاشقان

                                                حضرت علی (ع)

                                                           بر همه ی عاشقان شقایق مبارک ...

* با تبریک عید خدمت شما خوشحال میشم آخرین نوشته ^ بازی من ^ رو نیز بازدید کنید...


نوشته های دیگران()

بازی من...

امید _رسپینا :: جمعه 85/10/15 ساعت 12:15 صبح

  اینم دومین آپ امروزم :                          

                  

                       ٭ به نام بهترین و عاشق ترین معشوق

                                                                                یکتای بی همتا ٭

 

سلام به همه ی روزنه های امید که امیدوارم همیشه امیدتون به خدای امید باشه !

راستش یه مدته یه بازیه خاصی تو وبلاگها راه افتاده که من هم با هزار پارتی و توفیق مفتخر شدم  توسط دوست عزیزم " بارون عزیز" وارد این بازی بشم و جون خودم رو به خطر بندازم !!!

البته قراره تو 5 مرحله از این بازی شرکت کنم و خصوصیات خودم رو بگم اما خودتون هم که میدونید من وراجی زیاد می کنم پس اگه یه وقت وسط بازی خسته شدید تو رو خدا ول نکنید و برید ! این همه که منو تحمل کردید یه کم دیگه طاقت بیارید ...

نمیدونم از کجا شروع کنم اما از یه جا شروع کردم دیگه ( البته با الگو برداری ! ):

1-    خیلی زود رنجم و از دروغ هم شدیدا متنفرم اما منکر این هم نیستم که تا حالا دروغ گفتم !!! اصلا واسه همینه که از دروغ بدم میاد چون هر وقت خودم دروغ می گم به شدت از خودم بدم میاد و میرم خود کشی می کنم ...

- خیلی دیر به دیر به عصبانیت سر می زنم اما خودمم همیشه دعا می کنم که عصبانی نشم چون نمیدونم نتیجه ی عصبانیتم چی میشه ... واسه همینه موقع عصبانیت خودم رو به مدت ساعتی تو اتاق خودم حبس می کنم البته اگر ملاقاتی نداشته باشم زودتر آزاد میشم ...

- هر کسی که باهام هم نشینی داشته یا باهام لحظاتی از زندگیش رو تلف کرده به خصوص خانواده ی خوبم که همیشه باهام هستن اعتقاد داره که اخلاق خوبی !!! دارم اما خودم به شدت این شایعه رو تکذیب می کنم و واقعا از اخلاق به شدت بدم خبر دارم ... شاید اونا به من لطف دارن یا میترسن عصبانی بشم !!!

- وقتی با کسی قهر می کنم اگه واقعا قهر کنم خیلی سخت آشتی می کنم اما خیلی زیاد هم الکی قهر می کنم که تنها دلیلش بیش از حد لوس بودنم هست ... اما اگه بفهمم دلیل قهرم با کسی ، من هستم حتما ازش معذرت می خوام و از دلش در می آرم ...

- دوستام می گن اوایل دوستی فکر می کردن که از برج زهر مار بدترم و خیلی خشن نشون میدم اما بعد از چند روز همشون مثل ... از فکرشون پشیمون می شدن ! دلیلش هم اینه که چون من تا کسی رو یه مقدار نشناسم اصلا باهاش نمی جوشم و کلا اعتقاد دارم هر کسی اگر واسه خودش شخصیت قائل بشه بقیه هم مجبور میشن واسش شخصیت و احترام قائل باشن پس نباید انتظار داشت همون اوایل دوستی تو سر کسی بزنم تا بفهمه باهاش صمیمی هستم ! اما دوستام بعد دوستی با من و صمیمی شدن هنوز نمی تونن تشخیص بدن که وقتی حرف میزنم شوخی می کنم یا جدی حرف می زنم ...این خیلی بده ها ...

٭ نکته : لطفا به این زودی منتظر شماره 2 نباشید !!!

یه پیام بازرگانی میان برنامه : همیشه روزنه ی امید باشید در وبلاگ روزنه ی امید !

- منم مثل همه خیلی به ظاهرم و نوع لباس پوشیدنم اهمیت میدم ... خیلی به مد توجهی ندارم اما اگه تیپ یا لباس مد به هویتم آسیب نزنه حتما ازش استفاده می کنم ...

- متاسفانه خیلی احساس مسئولیت می کنم اما دوست دارم بی خیال باشم !

- مشکل پسندی حداقل واژه ای که میشه رو این خصوصیت من گذاشت ... مخصوصا در مورد خرید لباس ...

- نمیدونم چرا انقدر مرگ رو دوست دارم هر چند شاید چون جز چند دفعه !!! تا لبه ی مرگ نرسیدم و ترس مرگ رو احساس نکردم این رو می گم اما ایمان دارم که این علاقه ی زیاد به مرگ اصلا از روی نا امیدی نیست ( آخه به هرکی می گم می گه نا امیدی !!!) فکر می کنم اصلا به اینجا تعلق ندارم ... بعضی ها هم می گن تحمل تلخی و سختی های زندگی رو ندارم اما اونا هیچ وقت نتونستن درک کنن که زندگی سخت یعنی چی ! من شاید خیلی زندگی سختی نداشتم اما تلخ ترین تلخی زندگی رو چشیدم و شکستم اما تحملش کردم ...خدا نکنه هیچ کس عزیزترین کسش رو از دست بده اما وقتی از دستش میدی تازه می فهمی که چه بلایی سرت اومده . و من متاسفانه بدترین زمان ممکن مادرم رو از دست دادم . کسی که عاشقانه دوستش داشتم و هنوزم رفتنش رو باور نکردم ...شاید تحمل این مصیبت باعث شده که همیشه 4-5 سالی پخته تر و بزرگتر از سنم واقعیت های زندگی رو حس کنم ...البته به جز دلم که هنوز سادگی و پاکی زمان بچگی رو داره ...

- موسیقی جزو همیشگی زندگی منه و انقدر بهش علاقه دارم که اگه یه روز به آهنگهای مورد علاقم گوش ندم بدترین روزم شکل می گیره ...حتی شده خودم با دهان آهنگ بزنم !!! خوب زندگی بدون موسیقی یعنی هیچ دیگه ... راستی مداحی هم واسه من جزو موسیقی حساب میشه ها ...

- به شدت به رنگ سیاه علاقه دارم و بعد هر رنگی که در شرایط موجود بهم آرامش بده ! فقط بنفش نباشه !!! به ورزش فوتبال خیلی علاقه دارم و شخصیت محبوبم در فوتبال سلطان بی بدیل و اسطوره ی همیشگی فوتبال ایران یعنی سلطان علی پروین هست که این علاقه با تعصب خاصی همراهه ! ...در زمینه های مختلفی هم چه در ورزش و چه در موسیقی فعالیت داشتم از فوتبال و بسکتبال و پرورش اندام در ورزش گرفته تا یادگیری ساز از سنتور و کیبورد و گیتار و نت خوانی و نت سازی در موسیقی اما انقدر خنگ و بی عقل هستم که در حال حاضر هیچی بلد نیستم !!!

- به درس و تحصیل خیلی علاقه دارم اما فقط درسها و رشته هایی که دوست دارم . واسه همین همیشه تو درسایی مثل شیمی و بینش یا تعلیمات دینی که اینا( کیا ؟ ) ارائه می کنن از لحاظ نمره کم آوردم اما به ریاضی و فیزیک و استاتیک و ... بیش از حد علاقه دارم...

٭ یه کم دیگه تحمل کنید زود تمومش می کنم به خدا !

-         نمیدونم در مورد اعتقادات مذهبیم چی بگم چون با اسلام اینا اختلافات زیادی دارم اما خدا کنه اسلام واقعی به هیچ وجه به این صورت نباشه ... ایمان به خدا از قلب من شروع شده نه از اینکه از بچگی اسمم بچه مسلمون بوده ... همیشه پیش خدا رو سیاهم چون خیلی بدی کردم اما به دریای محبتش قسم از ته دل دوسش دارم و آرزوم اینه که یه روز به اون درجه برسم که لایق عشق خدا بشم ( خودت ببخش این همه پر رویی رو یا رب !)

-         تنهاییم رو مدیون خدا هستم چون اون خواسته که تنها باشم هر چند خیلی سخته و خیلی وقتها هم شده که ازش گلایه کردم اما هر چی بخواد بهترین خواسته هاست ...شاید حکمتی داره ...

٭ منتظر دومی به هیچ وجه نباشید ! من کم نمیارم اما شماها که کم میارید ... میدونم همین الانم تو دلتون میگید خوب هر چی هستی به ما چه اما باور کنید امر یکی از دوستان بوده ...

-         عشق مقدس ترین و کمیاب ترین احساس تو انسانهای امروزی شده ... منم هنوز عاشق نشدم (البته عاشق جنس مخالف ) اما بهتره اگه وفا نداریم حرف ازحتی دوست داشتن هم نزنیم ( با خودمم هستما !)

-         موضوع آخر مضمون نوشته های من هست که بعضی دوستان احساس می کنن همیشه مضمون زندگی من هم هست . درسته نوشته های خودم دل نوشته هست اما همیشه مضمون زندگی من نیست . اما منکر این نیستم که غم تو نوشته های من خیلی زیاد پیدا میشه و این غم هم تو قلب من هست ... به زندگی نه مثبت و نه منفی فکر می کنم هر چی که هست واقعیت زندگیه چه مثبت چه منفی...

-         راستی!!! من همیشه دوست دارم که با بقیه متفاوت باشم و کلا هم اینجوری هستم واسه همینه که هرکی بهم میگه فلانی اینجوریه یا این کارو می کنه می گم من امیدم نه فلانی . واسه همین خیلی آدم نرمالی نیستم و از یکنواختی خیلی بیزارم واسه همین اصلا آدم پیش بینی شده ای نیستم ! ...خیلی می خندم و شوخی می کنم البته نه با هرکس و نه به هرکس ...اما چون خیلی نرمال نیستم اکثرا تو مسائل جدی هم شوخی می کنم و می خندم ( خلاصه بگم دیوونم !)

تموم نشد چون زیاده اما تمومش می کنم تو رو خدا ناسزا نگید ! کاش از اون اول خلاصه می گفتم که من هیچی نیستم  اما قبلش یه چیزی بگم و بعد برم . حالا که من وارد این بازیه مخوف شدم نمی خوام تنها تو این بازی ببازم ! پس منم6 تا از دوستای گلم رو که شاید یه کم منو تحویل بگیرن و جواب رد نزنن به سینم دعوت می کنم تو این بازی شرکت کنن .

وگرنه همه ی دوستای من روزنه ی امید هستن و مثل خود گل ، گل گل هستن ...

پس با اجازه از دوست خوبم * هستی عزیز * که باران ایشون رو دعوت کرده من بقیه رو دعوت کنم :

http://www.tanhayihayeman.blogfa.com     پریای عزیز

 http://www.prancess12.blogfa.com             آرزوی عزیز

http://www.dokhtarone.mihanblog.com      آسمونی عزیز

http://www.masoodabadan.blogfa.com       داداشی مسعود عزیز

http://www.kimiagareeshgh.blogfa.com      نگار عزیز

http://www.javoone-ironi.persianblog.com  ندای عزیز


نوشته های دیگران()

چهل روز از وداع حافظه جاودانه ی موسیقی گذشت...

امید _رسپینا :: جمعه 85/10/15 ساعت 12:12 صبح

کاش...

کاش تقدیر خداوند ...

کاش دست سرنوشت روزگار ...

کاش نت های زندگیت ...

کاش لحظه ها ، ثانیه ها ...

ترانه ای دیگر می سرودند !

چه ساده بود رفتنت ...

تو در خاک آرمیده ای اما سازهای زندگی ، هنر تو را فریاد می زنند ...

باورم شد که به قول استاد ٭ علی حاتمی ٭

                          همه ی عمر دیر رسیدیم ...

 

چهل روز از وداع حافظه ی جاودانه ی موسیقی استاد ٭ بابک بیات ٭ گذشت ...

 

روحش شاد

                یادش گرامی ...


نوشته های دیگران()

خدایا دلم برات تنگ شده...

امید _رسپینا :: شنبه 85/10/9 ساعت 11:40 عصر

اینم دومین نوشته ی امروزم ... دلم واسه خدا تنگ شده ...

 

سر به محراب تو ساید شرمگین مردی گنه آلود

ای خدا بشنو نوای بنده ای آلوده دامان را

مهربانا !

خلوتم از گریه لبریزست

ای خدا !

تنها تو می بینی به جانم اشک پنهان را

پاک یزدانا با همه آلوده دامانی

روح من پاکست و ذوق بندگی دارم

گر زیانمندم به عمری از گنهکاری

در کفم سرمایه ی شرمندگی دارم

هر زمان از مرگ یادآرم

بند بند استخوانم میکشد فریاد از وحشت

از آنکه جز آلودگی ره توشه ای در عمق جانم نیست

وای اگر با این تهیدستی به درگاه تو روی آرم

وای !

روز و شب دست دعا بر آسمان دارم

تا بباری بر کویر جان من باران رحمت را

من تو را می خواهم از تو ای همه خوبی !

عشق خود را در دلم بیدار کن

نه شوق جنت را !

              

                              ***

 

خدایا با این دل سیاه و روی سیاه چه کنم ؟

چه کنم که فقط تو را دارم و می دانم که امید تویی...

اگر چه غرق در دریای سیاهی و پلیدی و گناه هستم

اما باز تو را می خوانم . دست تمنا به سویت دراز کرده ام .

می دانم که با دریای محبتت فقط تو ناجی من هستی

پس دستم را بگیر و به سوی ساحل آرامشت رهنمون کن

اگر چه اطمینان داری باز هم طعمه ی این دریای ننگین می شوم...

اما تو را چه زیان ؟!! شاید این رو سیاه اسیر ساحل آرامشت شود !

او دلش را به عشق تو اسیر کرده

دلی که سرمایه اش جز شرمندگی نیست...


نوشته های دیگران()

بسه دیگه...

امید _رسپینا :: شنبه 85/10/9 ساعت 11:58 صبح

دوست نداشتم این حرفا رو بگم اما مجبورم می کنن !!! حالا یه خواهش می کنم فقط همین :

دوستان عزیزی که حدود یه هفته ست میاید تو این وبلاگ و حرفای عاشقونه از خودتون در می کنید اونم با اسم من و با الفاظ خاص و به صورت عمومی!!! خواهشا اگه قصد خاصی دارید باور کنید به خواستتون نمی رسید ... این امیدی که شماها می خواید خرابش کنید خیلی وقته که خراب شده و تعمیر شدنی هم نیست ! باور کنید حتی تو طرح خودروهای فرسوده هم نمی تونه شرکت کنه پس این دفعه رو ازتون خواهش می کنم که دست از سرش بردارید چون دفعه ی بعد خواهشی وجود نداره و کلا ادبیات من عوض میشه !!! اگر با من مشکلی دارید لطفا به خودم بگید شاید حل بشه اما وبلاگ من و آبروی وبلاگ من اصلا جای مناسبی برای حل مشکلتون نیست ...

من واسه ی تنهایی که دارم خیلی احترام قائلم و هیچ وقتم سختی تنهاییم رو به هوس نفروختم و دوست ندارم که این تنهایی با تموم سختی اش با تهمت همراه بشه ...

هیچ گلایه ای ندارم اما یادتون باشه منم خدایی دارم ها...


نوشته های دیگران()

ما که بهم نمی رسیم...

امید _رسپینا :: دوشنبه 85/10/4 ساعت 12:15 صبح

همیشه زنده می مونم

                با یادت و ترانه هام

                                منو ببخش اگه بازم

                                                اشکام چکید رو نامه هام

دیگه تموم شد فرصتم

              خاطره هام پیشت باشه

                               تموم خاطرات خوش

                                                خدا نگهدارت باشه ...

............................................................................................................

قسمت نشد ببینمت

خدا نگهداری کنم

فرصت نشد بمونم و

از تو نگهداری کنم

گفتم اگه ببینمت

دل کندنم سخت برات

اگه یه وقت بگی نرو

رفتن پر از درد برام

گفتم صداتو نشنوم

ندیده از پیشت برم

پشت سرم زاری نکن

چی کار کنم مسافرم

من می رم ولی باز تو بدون همیشه

یاد تو از خاطر من فراموش نمی شه

گل من خوب می دونی بی تو تک و تنهام

عزیزم

اگه تو نباشی می میرم...

نامه رو تا تهش بخون

گریه نکن طاقت بیار

نامه رو خط خطی نکن

دو جمله رو هم دووم بیار

باور نکن یه بی وفام

نامه می ذارم و می رم

نه !

قسمت زندگیم اینه

به کی بگم مسافرم

سهم من از تو دوریه

تو لحظه های بی کسی

قشنگی قسمت ماست

که ما به هم نمی رسیم !


نوشته های دیگران()

زنده ها خیلی براش کهنه بودن...

امید _رسپینا :: چهارشنبه 85/9/29 ساعت 11:58 عصر

ناصر هم رفت ...

دل من یه روز به دریا زد و رفت

پشت پا به رسم دنیا زد و رفت

پاشنه ی کفش فرارو ور کشید

آستین همت رو بالا زد و رفت

...

زنده ها خیلی براش کهنه بودن

خودشو تو مرده ها جا زد و رفت

...

ناصر هم خودشو تو مرده ها جا زد و رفت ...

ناصریا

عشق تو حق بود ولی دنیا پر ناحق اما رفتن تنها چاره نبود...

کاش نمی شنیدم ...کاش یلدایی نبود تا این آذر هر چه زودتر تموم بشه ...

خدایش بیامرزد...

 

 

 


نوشته های دیگران()

غربت غمها...

امید _رسپینا :: سه شنبه 85/9/28 ساعت 11:48 عصر

فاصله هامو

حتی اشک تو چشامو

دیگه فایده ای نداره

بی کسی هامو

غربت توی صدامو

هیچ کسی باور نداره

تنهایی من

دیگه پایونی نداره

ویرونه ی دل

سروسامونی نداره

باید بمونم

تا همیشه تک و تنها

همیشه این دل

می شه بازیچه ی غمها

...


نوشته های دیگران()

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

تعطیل !
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
آوای مرده
امید _رسپینا
** فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم ** چنان دل کندم از دنیا که شکلم شکل تنهاییست...ببین مرگ مرا در خویش که مرگ من تماشاییست... ا.م.ی.د
Link to Us!

آوای مرده

Hit
مجوع بازدیدها: 154632 بازدید

امروز: 18 بازدید

دیروز: 14 بازدید

Archive


یادگاری های 84
مرداد نامه 85
شهریور نامه 85
مهر نامه 85
ابان نامه 85
اذر نامه 85
دی نامه 85
بهمن نامه 85
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
بهار 1386
زمستان 1385
تابستان 1385

links
آوای بارون
خدا اینجاست
غریبه ی مهربون
دخترونه
مکتوب
ام بلاگ
تنهایی های من
دوست داشتنی
خلوت خیال
آوای آرزو
کیمیاگر عشق
تولدی دوباره
حصار عشق
بغض باران
در قلمرو دل
نازدختر
دنیاییان نامرد
برزخ تنهایی
خلوتگاه یک عاشق
شادی
جوون ایرونی

My music

Submit mail