امید _رسپینا ::
دوشنبه 85/12/28 ساعت 7:53 عصر
« به نام آنکه اگر حکم کند همه محکومیم »
اگه از پنجره ی چشمای من
چشم تو هر چی که دیدم ببینه
اگه دلتنگی ابرای غروب
توی آسمون سینه ت بشینه
تازه مثل من می شی که همش بدی دیدم
شاید اون روز بدونی چه عذابی کشیدم
اگه کوه غصه پشتتو شکست
تو رو انگشتای غم نشونه کرد
هر چی داشتی آسمون ازت گرفت
تو رو با دست خالی روونه کرد
اگه وقت گریه بغضت وا نشد
گریه هم از تو چشات پر زد و رفت
اگه خوشبختی سراغتو گرفت
اما بی خبر اومد در زد و رفت
تازه !
تازه مثل من می شی که همش بدی دیدم
شاید اون روز بدونی چه عذابی کشیدم ...
" به خدا می فهمی !!! "
*** دختر کوری تو این دنیای نامرد زندگی میکرد .این دختره یه دوست پسری داشت که عاشقه اون بود.دختره همیشه می گفت اگه من چشمامو داشتم و بینا بودم همیشه با اون می موندم یه روز یکی پیدا شد که به اون دختر چشماشو بده. وقتی که دختره بینا شد دید که دوست پسرش کوره. بهش گفت من دیگه تو رو نمی خوام برو. پسره با ناراحتی رفت و یه لبخند تلخ بهش زد و گفت :مراقب چشمای من باش ! ( با اجازه ی حسین جان ! )
نوشته های دیگران()