امید _رسپینا ::
یکشنبه 85/12/27 ساعت 12:10 صبح
" به نام آنکه اگر حکم کند همه محکومیم "
سلام به همه ی دوستان نازنینم
امیدوارم هر لحظه ای که سپری می کنید بهترین لحظه ی زندگیتون باشه و لحظه ی بعدی بهتر از قبلی !
کاش می دونستید که چقدر دلم واستون تنگ شده بود ! از اونی که فکر می کنید خیلی خیلی بیشتر !
بی خبر اومدم تا اگر باز بی خبر رفتم کسی با خبر نشه !!!
نظرهای قشنگتون رو خوندم اما نمیدونم چه جوری از این همه لطف و محبتی که به من حقیر دارید تشکر کنم ! همین که تو این مدت مثل من که نتونستم فراموشتون کنم شماها هم فراموشم نکردید ٬ واقعا به خودم امیدوار شدم !!! دوست دارم تو این چند روز محدود که خداوند بهم فرصت داده تا در کنار روزنه ی امید باشم بتونم قسمتی از محبتتون رو جبران کنم ...
&&&
زندگی شاید
ریسمانی است
که مردی با آن
خود را از شاخه می آویزد
زندگی شاید
آن لحظه ی مسدودی ست
که نگاه من
در نی نی چشمان تو خود را ویران می سازد
آه ...
سهم من این است
سهم من این است
سهم من
آسمانی است که آویختن پرده ای
آن را از من می گیرد
سهم من پایین رفتن
از یک پله ی متروک است
و در اندوه صدایی
جان دادن که به من می گوید :
" دستهایت را دوست دارم "
*** از سروده های فروغ
* شرایط سفر اجازه نداد لحظه ای برای نوشتن فکر کنم واسه همین از فروغ مدد گرفتم !!!
نوشته های دیگران()