امید _رسپینا ::
یکشنبه 85/11/8 ساعت 1:19 عصر
« علقمه تصویرگر عاشقی وعشق »
« علقمه تصویرگر اشک خدا »
یه صنوبر لب یک آب
قد کشیده قد آفتاب
روی پاهاش بوسه ی موج
روی شونش سر مهتاب
چندتا قمری هم هراسون
بودن از طوفان گریزون
توی قلبش خونه کردن
شد صنوبر جون پناشون
باد نامرد بی امون بود
قمری ها هم تشنشون بود
برای چیکه ی آبی
به صنوبر چشمشون بود
دید که برکه رفته تو خواب
شاخشو زد به دل آب
چند تا قطره روی یک برگ
واسه قمری های بی تاب
یهو پیچید باد ولگرد
دوره شاخه مثل یک درد
شاخه می شکست و انگار
از تن افتاد دست یک مرد
همه شاخه ها شدن خشک
قامتش هم تاب نیاورد
رو زمین شکست و طوفان
قمری ها رو با خودش برد
یکی داد و یکی بیداد
قصه شون نرفته از یاد
مونده مردی از صنوبر
مونده نامردی هم از باد
« سلطان عشق یا ابوالفضل العباس »
نوشته های دیگران()