امید _رسپینا ::
شنبه 85/11/7 ساعت 12:8 صبح
سلام بر مولایم حسین و همه ی روزنه امیدی ها که همیشه همراه من هستن و لطف دارن ... خدای امید همیشه به همراهتون ...
راستش این 3 روزی که به دلایل مختلف و خیلی عزیزی نبودم ( باور کنید مثل بقیه از این شانس ها نداشتم که خبری از ازدواج یا همون نابود شدن !!! باشه ) و توفیق این رو داشتم که نوکری نوکرهای امام حسین رو بکنم دوستان گلم (مثل خود تو ! ) لطف کرده بودند و نظراتی داده بودند ...
اما بین این نظرات یه نظری بدجوری خوشحالم کرد ! یه دوست عزیزی زحمت کشیدن واسه ی دل نوشته ی من فال گرفتن که امیدوارم ...
راستش قرار بود با نوشته ی دیگه ای آپ کنم اما حیفم اومد که ... :
شاید واسه اینه که آخره محرمت باید برم ...
و شاید این رفتن برگشتنی نداشته باشه ...
راستی فال برات گرفتم....
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
آن همه ناز و تنعم که خزان میفرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد ...
یعنی میشه ؟؟؟
نوشته های دیگران()