امید _رسپینا ::
چهارشنبه 85/6/1 ساعت 12:28 صبح
دیشب صدای فرهاد از بیستون نیامد
گویی به خواب شیرین فرهاد رفته باشد
***
بنویس از سر خط
بنویس که دلت دیگه به یاد اون نیست
بنویس که بدونه
وقتی نباشه قلبت از غصه خون نیست
اون که گذاشت و رفت
یه روز سرش به سنگ می خوره برمی گرده
دیگه صداش نکن
بذار خودش بیاد دنبالت بگرده
دیگه گریه نکن
آخه اشک تو باعث شادی اونه
دیگه به پاش نسوز
آخه اون واسه تو دیگه دل نمی سوزونه
اگه می خواست می موند
حالا که رفته و غصش رفته ز یادم
اگه پیشم می موند
می دید جز اون به هیشکی دل نمی دادم
نوشته های دیگران()