امید _رسپینا ::
دوشنبه 84/5/24 ساعت 12:30 صبح
هنوزم چشمهای تو مثل شبای پر ستاره ست
هنوزم دیدن تو برام مثل عمر دوباره ست
هنوزم وقتی می خندی دلم از شادی می لرزه
هنوزم با تو نشستن به همه دنیا می ارزه
اما افسوس تو رو خواستن دیگه دیره
ولی افسوس به نخواستن دلم آروم نمی گیره
***
دوری بین من وتو
دوری باغ و تماشاست
دوری بین من وتو
دوری ماهی و دریاست
***
بی بهانه زندگی خموش و مرگ زاست
در کنار من بمان که بهر زیستن
تو بهانه ای و بهترین بهانه من
***
دل من در دل شب
خواب پروانه شدن می بیند.
مهر در صبحدمان داس به دست
خرمن خواب مرا می چیند.
***
من قامت بلند تو را در قصیده ای
با نقش قلب سنگ تو
تصویر می کنم.
نوشته های دیگران()