سلام اميد جان مطمئنم كه عكست رو تو همين وبلاگ خودت ديدم ولي يادم نيست كجا مخفي كرده بودي... منم با نظر ريتا كاملا موافقمراستي اميد تو از غزل خبر نداري ؟ خيلي وقته كه نيست دلم براش تنگ شده...
ممنون كه نوشته جديدمو رو به خوبي درك كردي اوضاع تو هم بهتر از من نبودا ...... اگه ميشه تو هم كمي جرات دريا شدن داشته باش.
من خيلي وقته كه همه چيو فراموش كردم يكي از پستام (بي ثمر) واقعا حرف دل خودم بود و واقعا اميد همين كار رو كردم ....
تو رو نمي دونم تا چقدر تحمل داشتي و داري ولي اميدوارم كه براي تو هم فقط ازش خاطره ايي برات مونده باشه...
چون بهر حال زندگي در گذر است....
راستي دلم خيلي خيلي براي غزل تنگ شده مخصوصا جمله اخر كامنتهاش (يزدان يارتان) به ياد غزل عزيزم...
ايزد يارتان