• وبلاگ : آواي مرده
  • يادداشت : نظر از شما - پاسخ از من ...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 3 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + هستي 

    سلام اميد

    هنوز قهري !!!!!!

    آشتي.........

    آن که مست آمد و دستي به دل ما زد و رفت
    در اين خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
    خواست تنهايي ما را به رخ ما بکشد
    تنه اي بر در اين خانه ي تنها زد و رفت
    دل تنگش سر گل چيدن ازين باغ نداشت
    قدمي چند به آهنگ تماشا زد و رفت
    مرغ دريا خبر از يک شب توفاني داشت
    گشت و فرياد کشان بال به دريا زد و رفت
    چه هوايي به سرش بود که با دست تهي
    پشت پا بر هوس دولت دنيا زد و رفت
    بس که اوضاع جهان در هم و ناموزون ديد
    قلم نسخ برين خط چليپا زد و رفت
    دل خورشيدي اش از ظلمت ما گشت ملول
    چون شفق بال به بام شب يلدا زد و رفت
    همنواي دل من بود بع تنگام قفس
    ناله اي در غم مرغان هم آوا زد و رفت

    .....

    آپم بياي خوشحال ميشم..

    در پناه مهربون ترين عالم هستي...