از پرنده ها ...
قناريا وقتي تو قفسن سه جورن...يه جورشون تاوقتي تو قفسن پروازو تمريت مي کنن واسه يه لحظه
يه لحظه که در قفس باز بمونه و بتونن بيرون بپرن يه طوري بپرن که دس هيشکي بشون نرسه ...
تمومه عمرشونو توقفس با حسرت همين يه روز مي پرن يا به آرزوشون ميرسن يا....
يه جور ديگه از قناريا وقتي توقفسن يه گوشه کز مي کنن اونقدي مي پرن که آب و دونه اي بخورن
تا از گرسنگي نميرن ...پرواز تو بالاي خشگلشون خشکيده...مرده...اونا اگه در قفس باز بمونه
خيلي بتونن بپرن ...يه متر يا دومتر ...دورتر نمي تونن...آخه اونا ديگه يادشون رفته که پرندن
اما يه جور ديگه از قناريا هستن که قفس آسمونشونه ...ميدونيد اونا ...دنياشونو اندازه ي
همون قفسشون طرح کردن ...براشون فرقي نمي کنه که تو آسون بپرن يا تو قفس
اگه در قفسو براشون باز بذاري هيچوقت بيرون نمي پرن آخه برا اون مهم نيس که
کجا پرواز مي کنن ....براي اونا پرنده بودن مهمه
پرنده باشيد
برنده باشيد
پسرکي دو خط موازي بر روي تخته سياه کلاس کشيد.... خط اول به دوم گفت ما مي تونيم زندگيه خوبي داشته باشيم... دومي قلبش تپيد و لرزان گفت بهترين زندگي رو.... در همين زمان معلم فرياد زد دو خط موازي هيچ گاه به هم نميرسن و بچه ها هم تکرار کردن... دو خط موازي هيچ گاه به هم نميرسن مگر اينکه يکي از اون ها براي رسيدن به ديگري خود را بشکند.. حالا من خودمو شکستم
_______________
سلام به شما دوست خوبم بازم اميدوارم هر جا كه باشي سلامت باشي من آپ كردم ممنون ميشم سر بزني.
سلام اميد اقا
خوبي؟
من فكر نمي كنم با شما اشنايي قبلي داشته باشم ولي الان از برگشتتون و اشنايي با شما خيلي خوشحال شدم.
اميدوارم ساليان سال در وبلاگتون پايدار و موفق باشي.
ممنون كه بهم سر زديد.
شاد باشيد.
گريه کردم گريه هم اين بار آرامم نکردهرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکردروستا از چشمِ من افتاد، ديگر مثلِ قبلگرمي آغوش شاليزار آرامم نکردبيتو خشکيدند پاهايم کسي راهم نبرددردِ دل با سايهي ديوار آرامم نکردخواستم ديگر فراموشت کنم اما نشدخواستم اما نشد، اين کار آرامم نکردسوختم آنگونه در تب، آه از مادر بپرسدستمالِ تببُر نمدار آرامم نکردذوق شعرم را کجا بردي؟ که بعد از رفتنتعشق و شعر و دفتر و خودکار آرامم نکرد
..............................................شعر از نجمه زارع
موفق باشي