شگفتا!
وقتي بود نميديدم .وقتي ميخواند نمي شنيدم.وقتي ديدم كه نبود.وقتي شنيدم كه نخواند؟؟؟چه غم انگيز است كه وقتي چشمه اي سرد و زلال در برابرت مي جوشد و مي خواند و مي نالد تشنه ي اتش باشي و نه تشنه ي اب و چشمه كه خشكيد.چشمه از ان اتش كه تو تشنه ي ان بودي بخار شد و به هوا رفت و اتش كوير را تافت و در خود گداخت و از زمين روئيد و از اسمان باريد تو تشنه ي اب گردي و نه تشنه ي اتش و بحر عمري گداختن از غم نبودن كسي كه تا بود از غم نبودن تو مي گداخت!!!!